جدول جو
جدول جو

معنی حاضر غایب - جستجوی لغت در جدول جو

حاضر غایب
خواندن اسامی شاگردان، کارگران یا سربازان برای تعیین کردن افراد غایب
حاضر غایب کردن: حاضر غایب
تصویری از حاضر غایب
تصویر حاضر غایب
فرهنگ فارسی عمید
حاضر غایب
در تصوف حالتی که شخص در مجلس و میان جمع نشسته اما هوش و حواسش جای دیگر است، خلسه، ربودگی، برای مثال هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای / من در میان جمع و دلم جای دیگر است (سعدی۲ - ۳۳۹)
تصویری از حاضر غایب
تصویر حاضر غایب
فرهنگ فارسی عمید
حاضر غایب
حاضر و غایب کردن، خواندن نامهای جمعی برای تعیین کسانی که غایب اند چنانکه معلم شاگردانرا و صاحب منصب سربازانرا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حاضر غایب کردن
تصویر حاضر غایب کردن
خواندن اسامی شاگردان، کارگران یا سربازان برای تعیین کردن افراد غایب
فرهنگ فارسی عمید
(ضِ یِ)
در اصطلاح عرفا، خلسه: حضرت خواجه از آن منزل بیرون آمدند و اصحاب چنانکه سنت ایشان بود حاضرغائب نشسته بودند. (انیس الطالبین نسخۀ خطی متعلق به کتاب خانه مؤلف ص 83)
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ یِ)
در اصطلاح صرف فعل امری است که بوسیلۀ آن انجام دادن کاری از شخص غایب خواسته شود. و رجوع به امر شود، جمع واژۀ مرّه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به مرّه شود، جمع واژۀ مرّ. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به مر شود
لغت نامه دهخدا
حاضر و غایب کردن، خواندن نامهای جمعی برای تعیین کسانی که غایب اند چنانکه معلم شاگردانرا و صاحب منصب سربازانرا
فرهنگ لغت هوشیار
فرمان آونافت زبانزد دستوری برود بخورد بروند فرمودن دستور دادن مقابل: نهی، فرمان حکم فرمایش، جمع اوامر، کار شا ن، جمع امور، دستور دادن اجری کاری است و آن بر دو قسم است: امر حاضر دال بر فرمودن کاریست بمخاطب (دو م شخص)، مفرد امر حاضر غالبا همان ریشه فعل است. امر حاضر دو صیغه دارد: مفرد، جمع کن کنید و غالبا با (ب) استعمال میشود: بخوان بخوانید. توضیح: منفی امر را (نهی) گویند. امر غایب دال بر فرمودن کاریست بغایب (سوم شخص) و آن با افزودن (د) و سوم شخص مفرد و (ند) (سوم شخص جمع) بمفرد امر حاضر ساخته شده: سوزد سوزند و غالبا با (به) استعمال شود: برود بخوانند، عالم امر. آفرینش بر دو نوع است: ملک و ملوک و آنرا خلق و امر گویند: در قرآن آمده. الاله الخلق و الامر (سوره اعراف آیه آیه 53) عالم امر عبارت از ضد اجساد و اجسام است که قابل مساحت و قسمت و تجزی نیست: (آنکه با شارت امر (کن) بی توقف در وجود آمد) (مرصاد العباد) یا امر مشترک. یا امر و نهی. فرمودن و باز داشتن کسی را از کاری، امر بمعروف و نهی از منکر، دستور دادن، دستور دادن، فعل امر و فعل نهی. یا امر خیر. کار خیر، عروسی. یا امر معروف امر بمعروف. امر کردن بکارهای نیک که در اسلام معروف شناخته شده مانند نماز و روزه و حج و زکات و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاضر غیاب
تصویر حاضر غیاب
خواندن نامه های جمعی برای تعیین کسانی که غایبند، چنان که معلم شاگردان را و صاحب منصب سربازان را
فرهنگ فارسی معین