در تصوف حالتی که شخص در مجلس و میان جمع نشسته اما هوش و حواسش جای دیگر است، خلسه، ربودگی، برای مثال هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای / من در میان جمع و دلم جای دیگر است (سعدی۲ - ۳۳۹)
در تصوف حالتی که شخص در مجلس و میان جمع نشسته اما هوش و حواسش جای دیگر است، خلسه، ربودگی، برای مِثال هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای / من در میان جمع و دلم جای دیگر است (سعدی۲ - ۳۳۹)
در اصطلاح عرفا، خلسه: حضرت خواجه از آن منزل بیرون آمدند و اصحاب چنانکه سنت ایشان بود حاضرغائب نشسته بودند. (انیس الطالبین نسخۀ خطی متعلق به کتاب خانه مؤلف ص 83)
در اصطلاح عرفا، خلسه: حضرت خواجه از آن منزل بیرون آمدند و اصحاب چنانکه سنت ایشان بود حاضرغائب نشسته بودند. (انیس الطالبین نسخۀ خطی متعلق به کتاب خانه مؤلف ص 83)
در اصطلاح صرف فعل امری است که بوسیلۀ آن انجام دادن کاری از شخص غایب خواسته شود. و رجوع به امر شود، جمع واژۀ مرّه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به مرّه شود، جمع واژۀ مرّ. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به مر شود
در اصطلاح صرف فعل امری است که بوسیلۀ آن انجام دادن کاری از شخص غایب خواسته شود. و رجوع به امر شود، جَمعِ واژۀ مُرّه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به مُرَّه شود، جَمعِ واژۀ مُرّ. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به مر شود
فرمان آونافت زبانزد دستوری برود بخورد بروند فرمودن دستور دادن مقابل: نهی، فرمان حکم فرمایش، جمع اوامر، کار شا ن، جمع امور، دستور دادن اجری کاری است و آن بر دو قسم است: امر حاضر دال بر فرمودن کاریست بمخاطب (دو م شخص)، مفرد امر حاضر غالبا همان ریشه فعل است. امر حاضر دو صیغه دارد: مفرد، جمع کن کنید و غالبا با (ب) استعمال میشود: بخوان بخوانید. توضیح: منفی امر را (نهی) گویند. امر غایب دال بر فرمودن کاریست بغایب (سوم شخص) و آن با افزودن (د) و سوم شخص مفرد و (ند) (سوم شخص جمع) بمفرد امر حاضر ساخته شده: سوزد سوزند و غالبا با (به) استعمال شود: برود بخوانند، عالم امر. آفرینش بر دو نوع است: ملک و ملوک و آنرا خلق و امر گویند: در قرآن آمده. الاله الخلق و الامر (سوره اعراف آیه آیه 53) عالم امر عبارت از ضد اجساد و اجسام است که قابل مساحت و قسمت و تجزی نیست: (آنکه با شارت امر (کن) بی توقف در وجود آمد) (مرصاد العباد) یا امر مشترک. یا امر و نهی. فرمودن و باز داشتن کسی را از کاری، امر بمعروف و نهی از منکر، دستور دادن، دستور دادن، فعل امر و فعل نهی. یا امر خیر. کار خیر، عروسی. یا امر معروف امر بمعروف. امر کردن بکارهای نیک که در اسلام معروف شناخته شده مانند نماز و روزه و حج و زکات و غیره
فرمان آونافت زبانزد دستوری برود بخورد بروند فرمودن دستور دادن مقابل: نهی، فرمان حکم فرمایش، جمع اوامر، کار شا ن، جمع امور، دستور دادن اجری کاری است و آن بر دو قسم است: امر حاضر دال بر فرمودن کاریست بمخاطب (دو م شخص)، مفرد امر حاضر غالبا همان ریشه فعل است. امر حاضر دو صیغه دارد: مفرد، جمع کن کنید و غالبا با (ب) استعمال میشود: بخوان بخوانید. توضیح: منفی امر را (نهی) گویند. امر غایب دال بر فرمودن کاریست بغایب (سوم شخص) و آن با افزودن (د) و سوم شخص مفرد و (ند) (سوم شخص جمع) بمفرد امر حاضر ساخته شده: سوزد سوزند و غالبا با (به) استعمال شود: برود بخوانند، عالم امر. آفرینش بر دو نوع است: ملک و ملوک و آنرا خلق و امر گویند: در قرآن آمده. الاله الخلق و الامر (سوره اعراف آیه آیه 53) عالم امر عبارت از ضد اجساد و اجسام است که قابل مساحت و قسمت و تجزی نیست: (آنکه با شارت امر (کن) بی توقف در وجود آمد) (مرصاد العباد) یا امر مشترک. یا امر و نهی. فرمودن و باز داشتن کسی را از کاری، امر بمعروف و نهی از منکر، دستور دادن، دستور دادن، فعل امر و فعل نهی. یا امر خیر. کار خیر، عروسی. یا امر معروف امر بمعروف. امر کردن بکارهای نیک که در اسلام معروف شناخته شده مانند نماز و روزه و حج و زکات و غیره